گاهی اوقات بد، خوب است

شاید زندگی سفری به سوی پذیرش باشد به سوی این باور که هرچیز اتفاق می‌افتد دلیلی دارد. سختی ها و آشوب های اجتماعی ضایعه ها ودرد ها و آرایش امور کوچک و بزرگ دارای هدفی هستند. شاید این امر مهم ترین تصمیم در زندگی ما باشد، یادگیری سازماندهی زندگی کار دشواری است. بویژه وقتی که به نظر می رسد زندگی با ما بازی ها دارد. کنار آمدن با شکست های مختلف کار سختی است اما این چالش ها و ضایعه ها همه فرصتهایی هستند تا ما به گونه ای دیگر قدردان و عاشق باشیم و از کمترین امکانات زندگی استفاده کنیم و به عوض عزا گرفتن برای آنچه از دست می دهیم نسبت به آنچه داریم سپاسگزار باشیم این امر قسمتی از مسأله‌ی پذیرش نتیجه فارغ از خوب و بدش می‌باشد.

وقتی دل آزدگی ها بر ما غلبه می کنند فراموش می‌کنیم که زندگی همچنان جریان دارد و چیز های خوب زیادی در زندگی مان وجود دارد که لازم است آنها را به خود یادآور شویم.  برگه تان را به دو ستون تقسیم کنید در ستون اول ضایعاتی که با آنها روبرو شده اید را بنویسید و در ستون دوم تدابیری که می تواند به شما کمک کند با آن مشکلات کنار بیایید را بنویسید این به شما کمک می کند زندگی را معطوف به آینده نزدیک ببینید.

زمانی را به یاد آورید که همه چیز خراب شده بود اما در نهایت نه تنها از شر مشکل به گونه ای راحت شدید بلکه همه چیز بهتر از آنچه فکر می کردید شد و شرح دهید که چگونه بدترین ایام زندگی تان به بهترین ایام زندگی تان تبدیل شد.

. خب حالا دفتراتون را بذارید رو میز هرکی تمریناشو انجام نداده باشه تنبیه میشه.

قبلاً باید می‌گفتم اما الآن می گم که برای نوشتن داستان هایتان یک دفتر خوب آماده کنید اما آن قدر خوب نباشد که دلتان نیاید به راحتی در آن بنویسید می‌توانید برخی داستان هایتان را با دیگران در میان بگذارید و از آنها بازخورد بگیرید و برخی را هم برای خودتان نگه دارید

می تونید از محیط بیان استفاده کنید من را هم در جریان چند و چون کار بگذارید این که شروع کرده اید یا نه.

 یا صریح بگویید چقدر مزخرف و تکراری و شعاری است این بحث ها

خود من هم بعضی وقت ها همین احساس را پیدا می کنم تازه اصل کتاب به نظر من خسته کننده تره